سام نازنین ماسام نازنین ما، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

کودکانه

....

1393/10/16 21:54
نویسنده : مامان آیدا
390 بازدید
اشتراک گذاری

چشمش رو درست می کنیم پاش میشکنه.. قندم شده 237..... آنزیمها کوتاه میان قند میره بالا.. قند میاد پایین فشار میزنه بالا... تو اونجا تو شکم من راحت خوابیدی من اینجا از استرس و حر فهای این دکتر ها دارم می میرم.. قندم چرا رفت بالا منکه  این همه رعایت می کنم... چرا دکتر نمی گذاره زایمان کنم خسته شدم از بس یه عالمه چیز نگران کننده پیش میاد..هفته 34 داره تمام میشه منم دارم تمام میشم

پسندها (2)

نظرات (15)

مهربوون
16 دی 93 23:10
عزیزم حالت رو درک نمیتونم بکنم ... چون جات نیستم ... نمیخوام واژه ای بکار ببرم که دلخوشی الکیه ... اما این رو از خدا میخوام که این روزها برات سریع بگذره و کوچولوت رو صحیح و سالم بغل بگیری... قربون اون دل مهربونت عزیزززم ... مامانی مهربون انشاالله که قندت پایین میاد ...به خودت استرس نده زیاد میدونم که نمیشه اما مواظب خودت خیلی باش
مامان آیدا
پاسخ
عزیزمیاصلا باورم نمیشه که قندم این عدده... خیلی رعایت می کنم شوکه شدم.. ممنون از این همه مهربونی فقط 4 هفته مونده خدایا این فسقلی رو سالم نگه دار
فرشک
16 دی 93 23:20
سایت تخفیفان اولین سایت ارائه دهنده تخفیف گروهی در کالا و خدمات با همکاری فرشک اقدام به عرضه بیش از 25 عدد تابلوفرش دست بافت گونه با طرح های زیبا و متنوع نموده است. این بسته تا مدت 6 روز فعال می باشد و دوستان گرامی می توانند از تخفیف 30 درصدی آن بهره مند شوند. جهت مشاهده اطلاعات تکمیلی از لینک زیر وارد سایت تخفیفان گردید. http://takhfifan.com/takhfifan-kala/extra/takhfif-takhfifan-grouhi-farsh-tansim-kashan-20255-dey-13.html
مامان فرزانه
16 دی 93 23:32
کاش یه عکی ازش میزاشتی سلام میشه لطفا خواهشا به دخترم رای بدی 74 و به 1000891010 بفرستی ممنون میشم توروخدانگو ولش کن بابا به خدا به رای تو احتیاج دارم ملتمسانه ازت میخوام رای بدی مرسی از محبتت منتظرم به ماهم سر بزن خوشحال میشیم
رعنا
17 دی 93 1:38
آیداجون مگه انسولین نمیزدی؟ چرا رفته بالا آخه؟ عزیزم استرسم باعث بالا رفتنشون میشه ها سعی کن تا میتونی غذای کبابی بخوری و نشاسته رو کلا حذفش کنی تا ایشالله این دورا به خوبی بگذرن دیگه چیزی نمونده بخدا توکل کن
مامان آیدا
پاسخ
چرا انسولینم رو زیاد کردم یکم اومد پایین ولی هنوز خیای بالاست دکتر میگه تو ماه آخر میره بالا و باید کنترل بشه.. مشکل اینه که گوشت هم آنزیمهای کبدم رو می بره بالا.. یعنی عملا یکی رو بیارم پایین اون یکی میره بالا..
سودابه
17 دی 93 2:36
آيدا جونم حتما قندت عصبيه که رفته بالا . مطمئنا از استرس و دلشوره و نگرانى اينجورى شدى . عزيزم منو ببخش که اين حرفو ميزنم به خدا نميخوام نفوس بد بزنم ولى آيدا با دکترت صحبت کن و قانعش کن که زودتر زايمان کنى دو ماه کم زمانى نيست تو نميتونى بيشتر از اين جلوى قند و آنزيمها رو بگيرى . لطفا منو ببخش ولى عزيزم زبونم لال ؛ هفت کوه و دريا دور از جون تو و بچه ات هفت ماه رو که رد کنى ديگه تو هشت ماه نميشه کارى کرد . نميدونم ميدونى يا نه بچه تو هفت ماه ميمونه هر چند ممکنه کمى نارسايى تنفسى داشته باشه ولى هشت ماه نه نميمونه . دليلش چيه ! من نميدونم ولى حواست باشه به اين موضوع . ان شاء الله که بلا دوره هم از جون خودت هم نى نى جان ان شاء الله خدا خودش حافظ نى نى عزيزمون هست . مواظب خودت باش تو رو خدا از دست من ناراحت نشيا من يه تذکر خواهرانه بهت دادم مثل خواهرم برات نگرانم و دلواپس
مامان آیدا
پاسخ
عزیزمیسودابه جون من ماه 8 رو هفته دیگه تمام می کنم و میرم تو 9 ماه در واقع 4 هفته دیگه من 9 ماهم تمام میشه... دکترم رو باید باهاش صحبت کنم . خودم هم خیلی خسته شدم از بس نگران هزار تا چیز بودم.... می ترسم قندم رو بچه تاثیر بگذاره.. خودم فکر می کنم دکتر می خواد دو هفته دیگه صبر کنه تا آخر 36 هفته بعد سزارین کنه... چی بگم سودابه جون خودم هم پوندم
مامان فرخنده
17 دی 93 7:59
واي آيدا جونم واقعا توي بارداري بلائي نبود كه سرت نياد يعني چي مگه ميشه يه آدم توي دوران بارداري اينقدر همه چيزش بريزه بهم دوران بارداري خودم واقعا طلائي بود چون فقط شكمم مي اومد جلو از اين برنامه ها خبري نبود واقعا كه ولي دوهفته ديگه تحمل كن تا 36 هفته بشي وقتي پسرت را بغل كني تموم اين دوران سخت فراموش ميشه وتمام آنزيمهات برميگرده عقب فقط صبوري كن آيدا گلم
مامان آیدا
پاسخ
فرخنده جون اصلا برام مهم نیست که بریزه بهم.. می ترسم روی بچه تاثیر ناجور بگذاره
مامان رهام
17 دی 93 10:01
عزیز دلم نمی دونم چی بگم ایشالا که به خیر بگذره ولی به نظرم اگه خیلی جای نگرانی بود دکترا که بدشون نمی یومد زودتر زایمان کنی دکترا همیشه بدترین حالت رو در نظر می گیرن و به نظرم اینکه می گن فعلا صبر کن شاید اوضاع خیلی وخیم نباشه توکلت به خدا باشه، ایشالا که بهترین ها برای خودت و فرشته توی دلت اتفاق بیافته
مامان آیدا
پاسخ
دکترم هنوز نمیدونه قندم بالا رفته... شنبه می بینمش... حالا خودم فردا میرم یکبار دیگه تست قند رو میدم.... ولی مرتب توی خونه دارم با دستگاه چک می کنم... پایین نمیاد که نمیاد... ناشتام روی ۱۴۰ اومد امروز ولی باز دوساعته ۲۵۰ بود... یعنی از این بیشتر رعایت بلد نیستم... گرسنه ام میشه... همه چیز هم قند داره... بنظرم عصبیه.. ولی کاری از دستم بر نمیاد.. مژگان می ترسم روی بچم تاثیر بدی بگذاره
آدی
17 دی 93 13:30
ایدا جونمممم.دیگه اخر راهی... میدونم حق داری استرس داشته باشی ولی سعی کن به چیزای خوب غکر کنی.برو تو اتاقش بشین و با لباسهاش ور برو.بزار ارامش بگیری.به وقتش دکتر میارش بیرون.اگرم الان بیاد حالش خوبه خوبه.
مامان آیدا
پاسخ
فقط سالم باشه.. هیچی دیگه نمی خوام از خدا
مهتاب
17 دی 93 16:00
آیدا جون عزیزم با تک تک سلولهای وجودم حالت را درک میکنم چون خودمم کشیدم همه اینا را ولی عزیزم سی و چهار هفته را پرکنی دیگه خدا بخواد بچه دنیا هم بیاد نیاز به دستگاه نداره انشالله که سالم و سر موقعش بیاد ولی اگه شرایطش را داری حداقل تا آخر هفته 36 یا 37 صبر کن تا یکم جون بگیره انشالله که هرچی خیر هست همون برات پیش بیاد گلم
مامان آیدا
پاسخ
میدونم مهتاب جون فقط نگرانم که این قند از چند وقت پیش بالا رفته باشه و من متوجه نشده باشم و روی بچه تاثیر بگذاره.. با دکتر صحبت کردم باز دوز انسولین رو بالا برد... یعنی هیچ راه دیگه ای نیست... خدا یاری کنه چند دقیقه پیش قندم رو چک کردم اومده روی ۱۰۰... ولی اصلا معلوم نیست.. یک دفعه خیلی عجیب و غریب میره بالا
فافا
17 دی 93 17:08
آیدا خیلی دلم شور میزنه برات عزیزم. نمی خوام ته دلت رو خالی کنم ولی به خدا همش برات دعا میکنم تا بتونی دزودتر نی نی رو شالم به دنیا بیاری و خودتم حالت خوب بشه . الهی بمیرم تو چقدر توی این بارداری حرص خوردی و دلشوره داشتی. انشالله قندت هم بیاد پایین و آنزیمهات هم درست بشن. برات صلوات نذر میکنم .
مامان آیدا
پاسخ
ممنون فافای مهربونم... دوز انسولین رو خیلی بردند بالا منتظرم ببینم چی پیش میاد.. ۴ هفته مونده خدا بهم کمک کنه
سلام
17 دی 93 18:29
سلام مامان خانم ای داد بیداد چرا آخه ؟ فک کنم از استرس باشه استرس قند می بره بالا من می فهمم چه حالی داری من هنوز که هنوز اسم دکتر و بیمارستان میاد حالم بد میشه از خدا میخوام خاطرات تلخ اون روزا رو فراموش کنم اما نمیشه که نمیشه باورت میشه . امروزم چشمم روشن که از بخیه هام داره خون میاد متوجه شدم یه مقدار نخ بخیه جا مونده به قول معروب هر دم از این باغ بری میرسد تازه تر از تازه تری میرسد
مامان آیدا
پاسخ
واقعا همینطوره... هر دم از این باغ بری ی رسد... بعید نیست این چند وقته خیلی خسته شدم از دست دکتر ها...فقط آرزو می کنم قندم روی بچه تاثیر بدی نگذاشته باشه .. خوچرا بخیه جذبی نزدند برات... یعنی دلم می خواد این دکتر ها رو خفه کنم
شبنم
18 دی 93 10:04
دوست عزیزم ایشالا که بچتو صحیح و سالم به دنیا بیاری
مامان آیدا
پاسخ
ممنون شبنم جان
مامان رعنا
19 دی 93 1:14
وای عزیزم امیدوارم اینروزا بزودی بگذرن تا بتونی دیگه با خیال راحت گل پسرتو بغل کنی میدونم چی میکشی چون من یه بلاهای دیگه سرم اومد واسه همین میدونم استرس چجور آدمو کلافه میکنه
مامان آیدا
پاسخ
مرسی رعنا جان.. خوشبحالت از من یکی دو هفته جلوتری..
مهربوون
19 دی 93 16:40
سلام...عزیزم نگرانتون بودم ..گفتم حالی بپرسم...چطورید خانومی ؟ قندتون پایین اومده ؟
مامان آیدا
پاسخ
سلام دوست مهربون من..فردا دکتر رو می بینم... قندم دچار نوسان شده و مرتب بالا و پایین میره.. پزشک کبدم هم میگه هر وقت بشه باید بچه رو در بیاریم...ولی آآنزیمهام از مرز خیلی خطر پایین تر اومدند.. هنوز یک روز در میون تست میدم... بلاتکلیفم ولی عمومی حالم خوبه
زهرا
20 دی 93 17:52
سلام ایدا جان چخ خبر رفتی امروز دکتر .....
مامان آیدا
پاسخ
سلام زهرا جان رفتم.. به امید خدا ۳ هفته دیگه یکم زودتر از موعد سزارین می کنم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد